نقد هفته (عقبی ها متلاشی شدند)

---

همه از جا بلند شدند

پس آقای اربابی کو؟؟

این که آقای بهاالدینیه لابد میخوان تذکر انضباطی بدن و برن.

نه موضوع جدی تر از این حرفا بود چون آقای بهالدینی رفت و روی صندلی نشست وقتی این جوری با دفتر و دستک و بند و بساط آقای بهالدینی میاد و روی صندلی معلم میشینه یعنی یه یک ربع بیست دقیقه ای شایدم نیم ساعت چل دقیقه ای شایدم ... باهامون کار داره

همه منتظر بودن تا ببینن آقای بهالدینی برای چی اومده تا اینکه ایشون گفت: نمی دونم آقای اربابی کجا رفته!!!!

البته موضوع به همین جاها ختم نشد

وقتی آقای بهالدینی سر صحبت رو باز کردند و کلی از نظم و انضباط و این جور چیزها حرف زدند رسیدن به این جا که : باید جای عقبی ها رو عوض کنیم (چیزی که مدت ها انتظارش رو می کشیدیم)

تا بحث به عقب کشید عقبی ها جبهه گرفتند و برای بی گناه نشان دادن خود از بی نظمی ها و سر صبحگاه مشق نوشتن جلویی ها استفاده کردند

این مقدمه ای شد تا درگیری های لفظی سر کلاس بین جبهه ی عقب و جلو آغاز بشه (همه جای دنیا جبهه و حزب چپ و راست دارن ما جلو  و عقب داریم !!!!!!!!! )

بحث بالا گرفت از عقبی ها یکی بر خلاف جلویی ها می گفت از جلویی ها هم یکی بر خلاف عقبی ها

بعد از یه دعوای لفظی شدید بین دو طرف آقای بهاالدینی انگار که هیچ کس هیچی نگفته باشه شروع به جاها رو عوض کردن کرد

البته جابه جایی زیادی رخ نداد همه فکر می کردن همه ی عقبی ها جاشون عوض میشه ولی جابه جایی آن قدر زیاد نبود اما همان جابه جایی کم خیلی مهم و استراتژیک بود. طی این جابه جایی دو تن از سران و رهبران جبهه ی عقب در طرفین کلای پخش شدند.

و اینک همگی منتظر پاسخ مثبت یا منفی بودن این جابه جایی ها (با چاشنی اجرای صبحگاه در حیاط و صحبت های آقای نجفی و تذکر های مکرر آقای بهاالدینی ) در نظم کلاس هسنتد.

 

راستی قهرمان این هفته کی بود ؟!؟!؟!؟!؟؟؟؟؟؟!!!!!!؟؟!؟؟؟؟!؟!؟!!!!؟!؟!؟؟!؟!؟!!؟!؟!؟

 

 

---