اول الفی ها !

کلاس اول 1 دبیرستان مجتمع آموزشی شهید قدوسی قم

کلاس اول 1 دبیرستان مجتمع آموزشی شهید قدوسی قم

اول الفی ها !

بلاگ خیلی اختصاصی کلاس اول 1 دبیرستان مجتمع آموزشی شهید قدوسی قم (تیزهوشان)

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
آخرین نظرات
تبلیغات





تا اومدیم به خودمون بیایم سال تموم شد. تمومِ تموم که نه! ولی لحظه های کلاسیش تموم شد! لحظه های مختلفی رو امسال داشتیم... همون عبارت کلیشه ای «اشک ها و لبخند ها»! ولی حالا ما میخوایم به لبخندا بپردازیم. پس خودمون چندتا از اتفاقای خاص رو گذاشتیم و امیدواریم شما هم بهمون کمک کنید. پس همین الان لحظه بیادماندنی تون رو توی نظرات اعلام کنید تا به پست اضافه بشه. فقط یادتون باشه که این اتفاق یه زمان مشخص و قابل یادآوری و تصور باشه. مثلا نگید روزی که بهمون خوش گذشت!

 

اینم پیشنهادای ما و البته شما:

1- افتادن استاد از روی صندلی

2- لحظه ای که آقای داودی میگفت : امیر ایرانی خواه

3- وقتی آقای بهاءالدینی میومد میگفت: تاحالا کلاسی به خوش شانسی شما ندیدم

4- وقتی بابایی خورد زمین ولی سَقَط نشد!

5- وقتی صفری از روی کتاب میخوند

6- گلهایی که استاد میخورد

7- وقتی آقای شفیعی میگفت: ابلهی را که بخت برگردد / اسبش اندر طویله خر گردد

8- موقعی که بابایی کمین میکرد واسه گفتن «ک»

9- بله اقای.......
10- وقتی شریفی میخاس تو سالن زمانی رو مالش بده

11- استپ سینه های استاد در زنگ ورزش( با اون اندامای خوشگلش)

12- پنالتی های خوشگل استاد ک به سه کنج دروازه میرف

13- وقتی سرایی با تک انگشت ب اقای شفیعی گف: ی سوال بپرس

14-وقتی بابایی سیبیلاشو زد

15- وقتی حاج اس با اقای محمودی.....

16-وقتی اول سال دبیر زبان اشتباهی ااومد سر کلاسمون

17- وقتی احمد لو موهاشو کوتاه کرد....

18-وقتی مصباحی فیزیکشو بیست شد

19-وقتی عبادی رف ب المپیاد جهانی شیمی

20- وقتی جلالی مطالعاتشو 1 شد( من 3 شدم) هورا

21- وقتی شریفی ب سوالاته عربی پاسخ میداد

22- وقتی زمانی از دبیر ریاضی سوالای هوشمندانه میپرسید

23- وقتی حاج اس زد تو گوش عسگری

24- وقتی تو فوتبال حذف شدیم

25- وقتی والیبال قهرمان نشدیم

26- وقتی حاج اس تیمای حریف رو تشویق میکرد

27- وقتی فهمیدیم صفری مریض شده ):

28- وقتی تو زنگای ورزش دعوامون میشد

29- موقعی که آقای امیری به احمدلو گفت احمق

30- ضربه بک‌هند آقای بهاءالدینی

31- وقتی آقای میرحسینی از غلمبه، خیارشور، لطفا ...، چقد تو بلدی و ... استفاده میکرد

32- پاچه خواری‌های میرابراهیمی در زنگ ریاضی

33- وقتی بختیاری **خونی کرده بود ولی دبیر امتحان نمیگرفت

35- وقتی کاکلی دهانش کف میکرد

36- امتحان مرآت وقتی خوشگفتار مراقب بود

37- وقتی آقای داودی میگفت «باباجون» یا «احسنت به خودت»

38- وقتی با کلی ذوق شوق میومدیم تو وبلاگ ببنیم مشق فردا چیه یا چه مطلب جدیدی داریم وبلاگ آپ دیت نشده بود .... ضد حال میخوردیم

39- وقتی از مصباحی ضریب درسارو میپرسیدیم با کلی ذوق و شوق جواب می داد

40- وقتی صفحه کتابو رو می دیدیم یا یه عددی میشنیدیم سعی می کردیم اون رو به 109 نسبت بدیم و بهش ..... بخندیم 

41- اصلا وقتایی که دو تا پا و یه دست میزدیم و با اون صدا حال می کردی

42- یا اصلا زور میزدیم امتحان معلما رو بپیچونیم ....... البته بعضی وقتا هم موفق نمی شدیم 

43- وقتی با آقای جعفری دینی دعوا میکردیم با کلی داد و بیداد بعد که زنگ می خورد کلی بش می خندیدیم 

44- اصلا وقتی برای بار اول تو اون قالب وبلاگ قبلی رفتیم دیدم چه با حال دیگه لازم نیستی از بقیه بپرسیم 

45- آقای بهاءالدینی می اومد سر کلاس می گفت اقا غایبا رو اعلام نکردید

46- اون روزی که آقای تقی زاده بردمون کوه [و یه ربع منتظر بودیم بعضیا بیان بالا!! آخرشم نعمت خیلی قشنگ اوردشون!!]

47- وقتی امامی بالاخره با موی شونه کرده اومد سر کلاس

48- وقتی نعمت و آقای تقی زاده دعواشون بالا گرفت

49- وقتی فقط سرایی و میرابراهیمی پیک رو نوشته بودن

50- وقتی هدایی گفت دفتر سرایی عربی گم شده

51- وقتی امامی واژه های comfortable و portable رو به زیبایی تلفظ کرد

52- وقتی آقای محمودی بعد از 2 ماه اومد سر کلاس

53- وقتی هاشم واسه اولین بار تو عمرش مورد خورد

54- وقتی مصباحی موقع والیبال تیر میخورد!!

55- وقتی احمدلو اصطلاح «حال داد» رو اختراع کرد تا هم خودشو نجات بده، هم بقیه رو 

56- وقتی نعمت قشنگ حرف میزد

57- وقتی مصباحی از معجون جدا شد

58- وقتی همه تو آزمایشگاه دکتر شدن

59- وقتی واسه دربی وبلاگ زدیم

60- وقتی سرایی و میرابراهیمی سر زنگ ادبیات سیلی خوردن

61- شعر خوندن رشادی هم زنگ زبان فارسی رو کمیک کرد

62- وقتی آقای میر حسینی ی روز اومده سر کلاس میخواست حاج اسو داغون کنه... بعدشم پرسید و داغون شد

63- وقتی میر حسینی برا اکبری منفی گذاشت

64- وقتی داودی میگفت حاج اس تقلب کرده

65- وقتی جلالی و عسگری سوال میپرسیدن!

66- وقتی سرایی گفت گسنمه. با اون لهجه ی قمی معروف...

67- وقتی ورزش هامون الکی می پرید

68- شعر ای عاشقانه حاج اس

69- وقتی سر سالن با دومیا دعوا میکردیم

70- وقتی آقای میرحسینی به جای صحیفه سجادیه شنید: سعید سجادی!

71- وقتی آقای میرحسینی حاج اس رو چون جای بابایی نشسته بود، با بابایی اشتباه گرفت

72- وقتی ایرانی موهاشو کوتاه کرد!!!

73- وقتی واسه فلافل و الویه و املت، رکورد یوسین بولت رو میزدیم

74- وقتی امامی و بختیاری تو اقدامی خودجوش، صفری رو سر کلاس شیمی انداختن و منفی خوردن

75- وقتی کمبود خواب صبحمون رو توی زنگ های دینی ، پژوهش و مطالعات تقسیم می کردیم

76- وقتی نصیحت کن اومد سر کلاس و ....

77- وقتی بالاترین نمره های ادبیات، 10 شد

78- وقتی امامی از آقای رضایی سوال میپرسید و سوال تموم نشده، میخندید

79- وقتی کلاسمون طبقه بالا برگزار شد

80- وقتی عبادی «واو عطف» رو گفت

81- وقتی مصباحی گفت: Doctor Baffin Bay!!!

82- گوش دادن به صدای طبیعت و گذاشتن پاهامون توی جوبی که از جلومون میگذشت و سنگهایی که به موسیقی طبیعت اکو میداد

83- وقتی آقای بهاءالدینی اخم میکرد و بعد میخندید

 

راستی شما میتونید توی نظرتون یکی یا چنتا از لحظات بالارو انتخاب کنید. یادتون باشه که فقط عددشو بنویسید...

توجه کنید که این موارد، چیزایین که ما بیشتر پسندیدیم! پس بیشتر وابسته به سلیقه ماست، به خاطر همین پیشنهاد میکنم نظرات رو بخونید

با تشکر از ایرانی خواه بابت موارد 9 تا 28

احمدلو بابت موراد 29 تا 32 + موارد 55 و 72

سرایی بابت مورد 33 + موارد 47 تا 53 + مورد 81

حاج اس بابت مورد 35 + موارد 61 تا 68

بابایی بابت موارد 36 و 37 + موارد 78 تا 80

فقیهی بابت موارد 38 تا 45

امامی بابت مورد 46

سعیدی بابت موارد 58 تا 60

بختیاری بابت موارد 73 تا 75

نصیحت کن(اول ب) بابت مورد 76!

هدایی بابت موارد 82 و 83

مصباحی بابت همه موارد!!!




۹۳/۰۲/۲۲
\ Bᴀᴄᴋ Sʟᴀsʜ /

نظرات  (۲۶)

۱۷ تیر ۹۳ ، ۱۷:۱۹ عرفان عسگری
اینو جا انداختی:
وقتی بعضی ها بعد از یک سال قهر و دعوا آخر سر آشتی کردند و وقتی که دیدم دست گردن هم انداختند دهانم از تعجب کف کرده بود
ولی خدایییییش اون آشتی تاریخی آخرش خیلی اتفاق قشنگ و خوبی بود
پاسخ:
چه عجب! شما فهمیدی کلاس یه وبلاگم داره!!
ووققتی اقابهاالدینی میگفت:...ایدک الله فی الدارین-الدار الدنیا و الدار الآخره
پاسخ:
چرا من تا حالا یه همچین چیزی نشنیدم!!
خالی نبند مورد 80 رو من گفتم
پاسخ:
واقعا تو گفتی؟ درستش کردم
پس مورد 80 واسه کیه؟
پاسخ:
مواردی رو که ننوشتیم، یعنی خودمون اضافه کردیم. از خودمون که نمیتونیم تشکر کنیم!!
78- وقتی امامی از آقای رضایی سوال می رسید و سوال تموم نشده می خندید
79 - وقتی آ قای رضایی با تفنگش که با دست درست کرده بود من و مصباحی رو می کشت
80- وقتی کلاسمون طبقه بالا برگزار می شد
81 - وقتی عبادی (( واو عطف)) رو گفت
۰۴ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۴۹ سید علی هدایی نیا
گوش دادن به صدای طبیعت و گذاشتن پاهامون توی جوبی که از جلومون میگذشت و سنگهایی که به موسیقی طبیعت اکو میداد
وقتی هدایی به اقای تقی زاده گفت فیلم اخر مخ الکیه و انوم جوش اورد
وقتی به اقای تقی زاده میگفتیم عسل چنده
وقتی اقای بها الدینی اخم میکرد و بعد میخندید یا اصلا وقتی که از ایرانی خواه عذر خواهی کرد که دلیلشم نفهمیدیم
۲۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۱۷ سید علی امامی
وقتی آقای اربابی از معرفت حرف میزد
وقتی توی درس ها به صفحه ی ... می رسیدیم
وقتی میز معلم می افتاد (خودم اعتراف می کنم)
وقتی آقای رضایی دل نوشته هاشو توی دفترنمره می نوشت
e man in ke amir gofte bood ahmadlou mohasho kotah kard ro nadide bodam, pas in vaghti amir mohasho kotah kard ham ezafe kon:D
وقتی آقای تقی زاده با ولوم بالاشون سوالات درس را می خواندند.
بعد از زنگ که برای میان وعده کورس می گذاشتیم.
وقتی الکی به خاطر اقای ص.... امامی و بختیاری در زنگ شیمی منفی خوردند.
وقتی کمبود خواب صبحمان را تو زنگ های دینی ، پژوهش و مطالعات تقسیم می کردیم.
وقتی بختیاری هواسش نبود آقای محمودی سر کلاس است در کلاس را محکم بست.
shad tarin lahazat on moghe haii bood ke vaghti mifahmidim bikari darim dare baghie class ha baz bood,enghadr zabon dar miovordam ke baha miomad jamam mikard :P
پاسخ:
to bi adab boodi in kararo mikardi!!!
bayad bezari vaghti ahmadlou estelahe hal dad ro ekhtera kard o be dade bazia resid :D
پاسخ:
ahant be khodet!!
شعر خوندن رشادی هم زنگ زبان فارسی رو کمیک کرد...........
وقتی میر حسینی ی روز اومده سر کلاس میخواست منو داغون کنه......بعدشم پرسید و داغون شدم..........خخخخخ
وقتی میر حسینی برا اکبری منفی گذاشت...........
ماجراهای داوودی و من................خخخخخ
سوال پرسیدن خود تو هم که اعصاب من یکی رو خورد میکرد......البته سوال های چرتش......خخخخخ
امامی و دود گچ.......خخخخخ
وقتی سرایی گفت گسنمه.....با اون لهجه ی قمی معروف.......
میر ابراهیمی و آقای رضایی............
وقتی ورزش هامون الکی می پرید........
شعر ای عاشقانه منم فراموش نشه.......
همین دیگه بسه..............حوصله ی تایپ ندارم وگرنه خیلیه......
بابای.....

پاسخ:
زود زود اضافه میکنم
شیرجه های خوشگل ...
1- وقتی همه تو آزمایشگاه دکتر شدند
2- زدن وبلاگ برای دربی
3-زدن رسول و معین سر کلاس ادبیات
پاسخ:
مثلا خودش مدیره! به جای اینکه خودش به پست اضافه منه اومده نظر گذاشته! ای خداااااااااااااااااااااااااااااا
مرتیکه مورد 46 وردار.من عمدا طولش دادم شما ها استراحت کنین.
نمک رو زخمم نپاش آخر سالی.یه کار نکن حلالت نکنم
من ازت نمیگذرم
من از خون پسرم نمیگذرم
من پسرمه از تو موخوام
پاسخ:
حالا کی با تو بود؟ چرا به خودت میگیری؟
اما خودایی اگه ما امسال مصباحی رو نداشتیم
سر کلاس هیچ سوژه ای واسه گفتن نداشتیم
۲۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۱۸ محمد صادق فقیهی
وقتی با کلی ذوق شوق میومدیم تو وبلاگ ببنیم مشق فردا چیه یا چه مطلب جدیدی داریم وبلاگ آپ دیت نشده بود .... ضد حال میخوردیم
وقتی از مصباحی ضریب درسارو میپرسیدیم با کلی ذوق و شوق جواب می داد
وقتی صفحه کتابو رو می دیدیم یا یه عددی میشنیدیم سعی می کردیم اون رو به 109 نسبت بدیم و به ا ..... بخندیم
اصلا وقتایی که دو تا پا و یه دست میزدیم و با اون صدا حال می کردیم
یا اصلا زور میزدیم امتحان معلما رو بپیچونیم ....... البته بعضی وقتا هم موفق نمی شدیم
وقتی با جعفری دینی دعوا میکردیم با کلی داد و بیداد بعد که زنگ می خورد کلی بش می خندیدیم
اصلا وقتی برای بار اول تو اون قالب وبلاگ قبلی رفتیم دیدم چه با حال دیگه لازم نیستی از بقیه بپرسیم
یا یه چیز در باره ی خودم بگم وقتی یادم می رفت غایبو رو اعلام کنم بعد بها الدین می اومد سر کلاس می گفت اقا غایبا رو اعلام نکردید ای من حال میکردم
و دیگر هیچ
ولی در کل با این همه بازیا سال خوبی بود
خوش گذشت
بای بای
پاسخ:
ممنون! بزودی به لیست اضافه میشه.
۲۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۰۱ سید علی امامی
اون روزی که آقای تقی زاده بردمون کوهو یادت رفت
پاسخ:
ممنون! بزودی به لیست اضافه میشه.
منم که دارم میرم از این مدرسه...
زخم دلمو تازه کردید
پاسخ:
بری راحت شیم!!!! 
.
.
شوخی کردم هاااااان
ابن شعر آقای شفیعی که می گفت:
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

این شعر دل همرو می لرزوند
پاسخ:
مخصوصا چشم سیاهو!!

راستی چون اسمتو ننوشته بودی، نتونستم به پست اضافه کنم
۳۴-وقتی آقای داوودی می گف ت باباجون یا احسنت به خودت.
۳۳-امتحان مرآت وقتی آقای خوش گفتار مراقب بود
۲۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۲۸ علیرضا حاج اسماعیلی
منم ی چند تا بگم.........
وقتی ی بنده خدایی رو به ناحق بازی بهش ندادن(البته بعدا فهمیدن چ غلطی کردن)
وقتی کاکلی دهانش کف میکرد......
وقتی بعضی ها تو دعوای بقیه کاسه ی داغ تر از آش میشن.....
وقتی بعضی ها وقتی دستتو دراز میکردی به آدم دست نمیدادن .....

افتضاح بود امسال............تو عمرم انقد اعصابم خورد نشده بود........بهتر که تموم شد.....
البته دوتا چیز یادم رفت: 1. موقعی که مصباحی فلفل اورده بود برای من 2. کلا زنگ های ریاضی هم از عوضی بودن ایرانی شروع میشه تا مورد نوشتن های زیبا و پاچه خواری های دوستان
چیزای شبیه اینا زیاد هست، مثلا امیری به من گفت احمق یا ضربه بک هند فنی آقای بهاالدینی یا غلمبه و خیارشور و...
9- بله اقای.......
10- وقتی شریفی میخاس تو سالن زمانی رو مالش بده(خخخخخخخخ)
11- استپ سینه های استاد در زنگ ورزش( با اون اندامای خوشگلش)
12- پنالتی های خوشگل استاد ک به سه کنج دروازه میرف
13- وقتی سرایی با تک انگشت ب اقای شفیعی گف: ی سوال بپرس
14-وقتی بابایی سیبیلاشو زد
15- وقتی حاج اس با اقای محمودی.....خخخخخخخ
16-وقتی اول سال دبیر زبان اشتباهی ااومد سر کلاسمون
17- وقتی احمد لو موهاشو کوتاه کرد....
18-وقتی مصباحی فیزیکشو بیست شد
19-وقتی عبادی رف ب المپیاد جهانی شیمی
20- وقتی جلالی مطالعاتشو 1 شد( من 3 شدم) هورا
21- وقتی شریفی ب سوالاته عربی پاسخ میداد
22- وقتی زمانی از دبیر رضایی سوالای هوشمندانه میپرسید
23- وقتی حاج اس زد تو گوش عسگری خخخخ
24- وقتی تو فوتبال حذف شدیم
25- وقتی والیبال قهرمان نشدیم
26- وقتی حاج اس تیمای حریف رو تشویق میکرد
27- وقتی فهمیدیم صفری مریض شده):):):
28-وقتی تو زنگای ورزش دعوامون میشد
29- و .................... ااوووف خسته شدم نفسم گرفت بقیرو شما بگید
.
.
.
اما به هر حال با تمام شادی ها و غم ها ساله خوبی داشتیم و خوش گذشت
کلاسه متحدی بودیم و موفقیت های زیادی تو درس و ورزش و فرهنگ و هنر و خلاصه همه چی بدست اوردیم

خیلی چرت گفتم
خخخخخخدافظ

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی